به گزارش بازی اندروید، یک اندیشکده آمریکایی در گزارشی نوشت: در مقایسه با عملیات های سایبری گذشته، جنگ 12 روزه یک تغییر دکترین مهم را نشان داد؛ ایران کارزاری چندبعدی و هماهنگ تر به راه انداخت که عملیات روانی و تاکتیکی را در لحظه ترکیب می کرد و این حملات بالاتر از 700٪ افزایش پیدا کرد.
به گزارش بازی اندروید به نقل از خبر آنلاین، به نقل از ایرنا، اندیشکده «موسسه خاورمیانه» در گزارشی با عنوان «جبهه های دیجیتال: جنگ ۱۲ روزه چه چیزی درباره ی تحول راهبرد سایبری ایران فاش کرد» نوشت: در بحبوحه تمرکز شدید بر موشک ها، پویایی های تنش و نتایج ژئوپلیتیکی جنگ ایران و اسرائیل، بعد سایبری این منازعه خصوصاً از نظر اقدامات ایران، نسبتاً کم توجه ماند که نبردی آرام تر اما مهم در فضای سایبری در جریان بود که نشان داد ایران چه طور بهره برداری از ابزارهای دیجیتال را برای تشکیل به میدان نبرد و گسترش نفوذ خارجی خود اصلاح کرده است و مرحله ای تازه در تحول راهبردی ایران را نشان داد که با هماهنگی بیشتر، انسجام دکترین و ادغام بین حوزه ای مشخص می شود. تهران نشان داد که حال توانمندیهای سایبری را بخشی جدایی ناپذیر از جنگ می داند. تغییر الگوی استفاده از ابزارهای دیجیتال که یک ماه و نیم پیش مشاهده شد، اهمیت دارد، برای اینکه درکی کلیدی از قصد ایران برای نهادینه سازی عملیات سایبری در قالب دکترین گسترده تر «جنگ ترکیبی» ارائه می کند.
اقدامات ایران در جنگ ۱۲ روزه جنگ ۱۲ روزه میان ایران و اسرائیل، یک کارزار پیچیده و چندلایه سایبری از طرف ایران را نمایان ساخت که بسیار فراتر از اقدامات هکری پراکنده بود. این تقابل شاهد اجرای طیف وسیعی از عملیات های سایبری توسط ایران بود که اهدافی چون اعمال فشار روانی، جمع آوری اطلاعات تاکتیکی و بازدارندگی مقابل کشورهای ثالث را دنبال می کرد. فضای دیجیتال جبهه ای حیاتی در راهبرد ترکیبی ایران در طول این درگیری بود، یعنی ترکیب بی نقص ابزارهای قدرت متعارف و نامتعارف.
یکی از شاخص ترین جنبه های واکنش سایبری ایران، اجرای سریع عملیات های بی نظمی گرایانه تلافی جویانه بود؛ خصوصاً بعد از حملات ایالات متحده به تأسیسات هسته ای ایران. هکرهای وابسته به تهران حملات مقابل پلت فرم های دیجیتال آمریکا ترتیب دادند، همچون از کار انداختن موقت شبکه اجتماعی دونالد ترامپ، «تروث سوشال». این حملات از نظر فنی ساده بوده و هدفشان فلج سازی دائمی سیستم ها نبود، بلکه نمایش واکنش پذیری و توانایی تهران در وارد آوردن ضربات نمادین در حوزه دیجیتال بود.
در کنار این اقدامات، ایران عملیات روانی خودرا با استفاده از هوش مصنوعی برای تولید و نشر اطلاعات تشدید کرد. این اقدامات شامل تولید محتوایی بود که بتواند بوسیله محیط آنلاین جبهه مقابل را تضعیف کند. تلاش ایران برای جعل هویت شهروندان اسرائیلی در شبکه های اجتماعی و انتشار پیام های یأس آور به زبان عبری برای تضعیف روحیه عمومی، از نمونه های قابل توجه این روند بود.
یکی دیگر از خاصیت های مهم رفتار سایبری ایران در این جنگ، کوشش برای جمع آوری اطلاعات تاکتیکی بوسیله شناسایی سایبری بود. عوامل ایرانی، سیستم های دوربین های مدار بسته متصل به اینترنت در اسرائیل را به کنترل خود درآوردند تا از آنها برای آگاهی لحظه ای از میدان نبرد، ارزیابی خسارات و تنظیم اهداف موشکی استفاده نمایند. این استفاده از زیرساخت های غیرنظامی برای مقاصد اطلاعاتی، شناسایی و پایش، بیان کننده نگاهی پیچیده تر در جاسوسی سایبری تاکتیکی بود که به ایران امکان داد بدون به کارگیری ابزارهای متعارف شناسایی، دید عملیاتی خودرا تا عمق سرزمین دشمن گسترش دهد.
تهران همین طور از زرادخانه سایبری خود برای اعمال فشار راهبردی بر کشورهایی که از مخالفان ایرانی حمایت می کردند یا در جبهه رقیب قرار داشتند، استفاده نمود. همچون نفوذ سایبری به سیستم های دولتی و دیجیتال آلبانی، احیانا در واکنش به میزبانی این کشور از اعضاء منافقین. بااینکه این اقدامات تخریبی نبود، اما حامل پیامی روشن بود: ایران می تواند و خواهد توانست در مقابل چالش ها بصورت دیجیتال تلافی کند.
این اقدامات چه چیزی درباره ی راهبرد سایبری ایران و همکاریهای خارجی اش آشکار می کند؟ اقدامات ایران در جنگ ۱۲ روزه نشاندهنده یک کارزار سایبری چندوجهی و دست کم در بعد تهاجمی، هماهنگ شده بود. عملیات های سایبری ایران در این رویارویی، قدمی مهم در تحول راهبرد سایبری تهران بود، راهبردی که حال بالاتر از گذشته ترکیبی، انعطاف پذیر از نظر سیاسی و یکپارچه در عرصه های مختلف است. ایران دیگر به حملات تلافی جویانه پراکنده یا دستکاری نمادین سایت ها بسنده نکرد، بلکه توانست کارزارهایی منسجم، پایدار و چندلایه اجرا نماید که هم اهداف تاکتیکی فوری را دنبال می کردند و هم نفوذ راهبردی طولانی مدت را.
در مرکز این تحول، تغییری در درک ایران از کارکرد قدرت سایبری قرار دارد. تمرکز از بی نظمی زیرساختی به مدیریت ادراک، از حملات موردی به عملیات های پیوسته و از سایبر به عنوان مکمل به سایبر به مثابه راهبرد، تغییر یافته است. این مدل تلفیقی، دستکاری روانی، جمع آوری اطلاعات تاکتیکی و اعمال فشار راهبردی را در یک پیوستار عملیاتی یکپارچه قرار می دهد.
در مقایسه با عملیات های گذشته، این مرحله جدید، یک تغییر دکترینال مهم را نشان داد؛ عملیات هایی چون ویروس مخرب «شمعون» یا جاسوسی در عملیات «نیوزکستر». اما در جنگ اخیر، ایران کارزاری چندبعدی و هماهنگ تر به راه انداخت که اطلاعات ناصحیح نمادین و تاکتیکی را در لحظه ترکیب می کرد و این حملات بالاتر از ۷۰۰٪ افزوده شد.
بنابراین، اهمیت نوآوری دکترینال ایران در «امکان بالقوه» آن نهفته است، نه عملکرد فعلی، معماری یک دکترین سایبری چابک و جامع حال پایه ریزی شده است. با بهسازی بیشتر، این دکترین می تواند به بردار تهدید جدی تری در منازعات آینده تبدیل گردد یا الگویی برای سایر بازیگران نوظهور سایبری باشد یا حتی ایران تلاش کند این دانش را به دیگران صادر کند. به این معنا، کتابچه راهنمای روبه رشد ایران دارای ارزشی راهبردی فراتر از مرزهایش است و الگویی برای کشورهایی فراهم می آورد که بدنبال ابزارهای کم هزینه، دارای انکارپذیری سیاسی و جایگزین برتری نظامی هستند.
در این راستا، یکی از پیشرفت های کلیدی ایران، پیچیده تر شدن عملیات های شناختی و روانی آنست. استفاده از اطلاعات تولیدشده با هوش مصنوعی که مخاطب آن افکار عمومی اسرائیل و غرب است، نشانه ای از پیشرفت فنی و تطبیق راهبردی است. دیگر خبری از ترولینگ سطح پایین یا اکانت های جعلی نیست، بلکه حال ایران از ابزارهای مقیاس پذیر هوش مصنوعی برای عملیات روانی هدفمند بهره می برد، یعنی گذار از تزریق ساده روایت به جنگ ادراکی مستمر.
همچنین، هم گرایی عملیاتی-تاکتیکی میان حوزه سایبری و نظامی ایران قابل توجه است. استفاده از سیستم های نظارتی غیرنظامی برای جمع آوری اطلاعات لحظه ای در جریان عملیات های نظامی، نشانگر سطح جدیدی از ادغام در میدان نبرد است. ایران حال ابزارهای دیجیتال را نه فقط برای جاسوسی قبل از جنگ بلکه به عنوان دارایی های تعبیه شده در منطقه درگیری استفاده می نماید. این رویکرد، به ایران امکان می دهد بدون افشای دارایی های فیزیکی مانند پهپادها، اطلاعات مورد نیاز را کسب کرده و از سایبر به عنوان تقویت کننده ای کم هزینه و کم خطر در جنگ نامتقارن بهره ببرد.
امضای اخیر توافق نامه همکاری فناوری میان تهران و مسکو، همسویی دکترین های سایبری دو کشور را برجسته می کند. هر دو کشور از ابزارهای سایبری برای به چالش کشیدن قدرت غرب بدون تحریک واکنش نظامی سنتی استفاده می نمایند. مشارکت آنها حال فقط تاکتیکی نیست، بلکه جنبه دکترینال دارد؛ با اشتراک گذاری رویکردهایی به جنگ شناختی، بهره برداری از زیرساخت ها، و اجبار دیجیتال فرامرزی.
چرا تحول راهبرد سایبری ایران اهمیت دارد تحول راهبرد سایبری ایران نه به علت افزایش قابلیت فنی، بلکه به علت بازتاب یک تغییر دکترینال عمیق اهمیت دارد، تغییری که در سطح راهبردی یکپارچه، در سطح عملیاتی منضبط، و از نظر سیاسی هدفمند است. ایران ابزارهای جدیدی ابداع نکرده، بلکه پیکربندی جدیدی از قابلیت های مبتنی بر سایبر بوجود آورده است. به بیانی دیگر، آن چه جدید است نه وجود تهاجمات سایبری، اطلاعات غلط تولیدشده با هوش مصنوعی، یا نظارت دیجیتال، بلکه استفاده هم زمان و درهم تنیده از این ابزارها در زمان واقعی در عرصه های مختلف و مبتنی بر برنامه ریزی راهبردی در سطح دولت می باشد. این روند احیانا با تأسیس «شورای عالی دفاع ملی» در ایران تقویت خواهد شد. در نتیجه، این دگرگونی سایبری ایران پیامدهایی برای نحوه درک نیت های ایران، دفاع در مقابل اقدامات آن و حتی تصور جنگ سایبری در سطح کلان دارد.
ایران دیگر از عملیات های سایبری بصورت جداگانه یا به عنوان واکنش بعد از رویدادها استفاده نمی نماید. در عوض، کمپین های دیجیتال را با حملات فیزیکی، اقدامات تبلیغاتی در قالبی هماهنگ ادغام کرده است. این نوع همگرایی، الگویی از جنگ ترکیبی را بازتاب می دهد که توسط قدرت های سایبری پیشرفته تر مانند روسیه توسعه یافته و نشان داده است که ایران حال وارد مرحله رویارویی دیجیتال مداوم شده، نه درگیری های پراکنده سایبری. نتیجه سیاستی آن روشن است: برنامه ریزی دفاع سایبری باید کمپین های دیجیتال-فیزیکی هماهنگ را پیش بینی کند، نه به عنوان حوزه هایی جداگانه، بلکه به عنوان یک پیوستار واحد از درگیری.
ترتیب اجرای نفوذهای سایبری، عملیات روانی و کارهای فیزیکی نشان دهنده سطح جدیدی از نظم در برنامه ریزی و هماهنگی فرماندهی است. عملیات روانی به وجود آمده با هوش مصنوعی که پیش و بعد از حملات موشکی منتشر شدند نشانگر وجود راهبردی متمرکز است که قادر به هماهنگی دقیق اقدامات در عرصه های مختلف است. این انسجام، عملیات سایبری ایران را مؤثرتر و رویارویی با آنرا دشوارتر خواهدنمود. پیام کلیدی این است که امنیت مؤثر در عرصه سایبری حال ممکنست نیازمند اطلاعات تهدیدی پیش دستانه و پایش تهدیدات پیشگیرانه بوسیله هماهنگی بین نهادی و همکاری عمومی-خصوصی در چندین بخش و پلت فرم باشد.
دیگر نمی توان این راهبرد را فقط راهبردی برای بی نظمی یا انتقام جویی دانست؛ بلکه به راهبردی برای «شکل دهی راهبردی» تبدیل گشته است. ایران از عملیات سایبری برای تأثیرگذاری بر تصمیم گیری دشمن، تضعیف روحیه عمومی، دستکاری ادراک و بازدارندگی حمایت بین المللی از دشمنانش استفاده می نماید. این ها عملیات هایی با محاسبات سیاسی هستند که برای تحمیل هزینه، نمایش عزم و کنترل داستانها طراحی شده اند. به این معنا، ایران حال مجری «جنگ سیاسی مبتنی بر سایبر» است. منطق راهبردی آن بصورت رو به ازدیادی به دکترین هایی مانند «جنگ نسل جدید» روسیه یا «سه گانه جنگ» چین شباهت دارد، که در آن، سایبر نه یک ابزار جانبی، بلکه بنیانی برای حکمرانی مدرن است. برای سیاست گذاران، این یعنی باید درک تهدیدات سایبری ایران بازبینی شود نه فقط به عنوان ریسک فنی، بلکه به عنوان ابزارهای نفوذ راهبردی.
رفتار ایران در فضای سایبری طی جنگ ۱۲ روزه، نقطه عطفی در راهبرد سایبری آن بود که نشان دهنده هماهنگی بیشتر، قصد راهبردی روشن تر و یکپارچه سازی ابزارهای دیجیتال در عرصه های نظامی، سیاسی و روانی است. این تحول همین طور محدودیت تحریم ها در مهار توسعه دکترینال راهبردهای سایبری را برجسته کرد. گرچه تحریم ها دسترسی ایران به فناوری های خارجی را کاهش داده اما مانع از تعمیق روابط سایبری تهران با کشورهایی مانند چین و روسیه نشده اند. در حقیقت، تحریم ها به میزان زیادی ایران را به طرف پکن و مسکو سوق داده اند، روندی که احیانا بعد از جنگ تسریع خواهد شد. حال گزارش ها از آن حکایت می کند که تهران در تلاش است سامانه ناوبری خودرا از «جی پی اس» که متعلق به آمریکا است به سامانه «بیدو» چین منتقل کند تا توان خودرا برای رویارویی با حملات پهپادی و موشکی آینده بهبود بخشد. این تغییر نشان دهنده ظهور، یا دست کم امکان، نوعی اجماع نه فقط در حکمرانی دیجیتال بلکه در پیشبرد جنگ سیاسی مبتنی بر سایبر است.
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب