بازی اندروید

ردپای چخوف در طنز ایرانی

ردپای چخوف در طنز ایرانی

به گزارش بازی اندروید رویا صدر در نشست «طنز چخوف» اظهار نمود: از میان نویسندگان خارجی، چخوف بالاترین تأثیر را بر طنز معاصر ما گذاشته است؛ از موضوع و مضمون گرفته تا شخصیت پردازی، لحن، زبان، زاویه دید و نوع نگاه نیمه جدی - نیمه شوخی به سوژه.


به گزارش بازی اندروید به نقل از ایسنا، سومین برنامه از یک هفته با چخوف به «طنز چخوف» اختصاص داشت که با پخش فیلمی از چخوف خوانی محمود دولت آبادی و سخنرانی داریوش مؤدبیان و رویا صدر به صورت مجازی برگزار و به صورت زنده از صفحه اینستاگرام این مرکز فرهنگی پخش گردید.
در ابتدای این جلسه، علی اصغر محمدخانی، معاون فرهنگی شهر کتاب، اظهار نمود: یکی از خاصیت های آثار چخوف، طنز است اما طنز چخوف چه خاصیت هایی دارد؟ چه تفاوت هایی با طنزنویسان دیگر در روسیه یا جهان دارد؟
در ادامه، فایل داستان خوانی محمود دولت آبادی از کتاب «دوستان ما بد زندگی می کنیم» آنتون چخوف با ترجمه داریوش مؤدبیان پخش گردید.
سپس محمدخانی توضیح داد: مؤدبیان (متولد ۱۳۲۸، تهران) کارگردان، نویسنده و مترجم است. او از چهارده سالگی بطور جدی به کار نمایش پرداخته است، تجارب مختلفی در تئاتر، سینما، تلویزیون و رادیو دارد و با اجرای نمایشنامه های گوناگون، تألیف، ترجمه و پژوهش حضور پررنگی داشته است. مؤدبیان بیش از ۱۱۰ نمایشنامه کوتاه و بلند ترجمه کرده است که اغلب طنز بوده اند. در ۱۳۵۱ دو نمایشنامه «در شاهراه» و «مضرات دخانیات» چخوف را منتشر نموده است. دوره «نخستین طنزآوران نمایش» را از سال ۱۳۷۵ آغاز نموده که در اصل گردآوری مجموعه های طنز و کمدی سالیان اخیر بوده است. در دوره جدید آنرا با نشر گویا منتشر می کند که به آثار چخوف و سروانتس و دیگر نویسندگان پرداخته است و جلد اول و دوازدهم آن به چخوف اختصاص دارد. ترجمه «دوستان ما بد زندگی می کنیم» شامل ۷۷ داستان کوتاه با قابلیت نمایشنامه شدن از چخوف در نشر گویا از او انتشار یافته و مجموعه دیگری شامل چهار داستان چخوف و نمایشنامه های اقتباسی آنها در دست انتشار است.
زهرخند نمایشی
در ادامه نشست داریوش مؤدبیان اظهار نمود: آنتون پاولویچ چخوف، پزشک، طنزنویس، داستان نویس، نمایشنامه نویس و گزارش نویسِ انسان دوستِ روس است. وی در ژانویه ۱۸۶۰ در بندری کوچک در شمال شرقی دریای آزوف در خانواده ای کاسب کار متولد می شود. پدر سخت گیرش بقالی داشت و چخوف درباره تأثیر او بر زندگی خود ناله می کند. چخوف در ۴۴ سالگی در آسایشگاهی در آلمان بدرود حیات می گوید. بخش عمده این زندگی کوتاه را تحصیلات دانشگاهی در رشته پزشکی می گیرد. فراموش نکنیم او هم دانشمند بود و به علم پزشکی و روان شناسی داشت هم به کار ادبی می پرداخت. همچنین، از دوران دبیرستان به تئاتر و بازیگری علاقمند شده بود و حتی گروه تئاتری تشکیل داده بود. چخوف خیلی از آدم های عصر خودش را درک کرده و با آنها نامه نگاری داشته است که خیلی از این نامه ها مستند، تاریخ دار و حتی همچون مقاله اند و می توان با رجوع به آنها تاریخ ادبیات معاصر اروپا و روسیه را استخراج کرد.
این کارگردان تئاتر و مترجم اضافه کرد: حالا شهرت چخوف عالم گیر شده و محبوبیت او چنان است که آثارش به بیشتر زبان ها ترجمه شده و نمایشنامه هایش به روی صحنه های کوچک و بزرگ این سو و آن سوی دنیا می رود. فرانسوی ها او را با اسامی چخوف نازنین یا پزشک نازنین و حتی با نام کوچک یاد می کنند. اولین کسی که آثار چخوف را به زبان فرانسه ترجمه می کند، دانشجویی جوانی به نام دونی روش، از رشته زبان روسی است که بعدها نخستین مترجم آثار چخوف به زبان فرانسه و زبان های اروپایی در مرکز می شود. اولین مترجمان ما هم چخوف را از روی متون فرانسه برگرداندند، پس، ما نیز چخوف را با نام آنتوان شناختیم. اولین ترجمه ها از چخوف در ایران از آن صادق هدایت است و از ۱۳۱۰ آغاز شد. در بین نمایشنامه ها نیز اولین بار «مرغ دریایی» در سال ۱۳۲۸ ترجمه و چاپ شد. بزرگ علوی هم در سال ۱۳۲۹ «باغ آلبالو» را چاپ می کند که گویا قبل تر آنرا ترجمه کرده بوده است و تا آن زمان نتوانسته اجازه چاپ بگیرد. همه این بزرگان چخوف را طنزنویس یا طنزپرداز می دانند. صادق هدایت به دوستانش می گوید برای درک طنز تلخ چخوف بخوانند. بزرگان تئاتر ما هم همیشه گفته اند معنای طنز واقعی را در آثار چخوف جست وجو نماییم.
او اظهار داشت: در خیلی از داستان های چخوف طنز وجود دارد، چونکه او برای روزنامه ها و نشریات طنز و فکاهی می نوشت و در ابتدا به او عنوان طنزنویس داده بودند. چخوف کار خودرا در تئاتر با بازیگری و نمایش آغاز می کند و به کمدی ها بسیار علاقمند است. اولین طرح او اقتباسی از حماسه ای میهنی بود، اما همان زمان «بازرس» را بازی می کرد و خیلی دوست داشت. وی در سن نوزده سالگی داستانی خواندنی درباره یک پیرمرد و عقاید او نوشته است. گویا بجای این پیرمرد فکر می کند. در این اثر هم طنز وجود دارد. این طنز بزرگ کننده نیست، بلکه کوچک کننده است. اما او تحقیر نمی کند، بلکه آگهی می دهد. و اتفاقاً داستان های اولین او بسیار هشداردهنده است.
مؤدبیان با اشاره به این که چخوف در دوران دگرگونی های بزرگ و بنیادین در اروپا و روسیه زاده شده است، توضیح داد: نیمه دوم قرن هجدهم سرآغاز گسترش طبقه بورژوازی و تفکر کاسب کارانه در اروپا است. اما شکوفایی فرهنگ این طبقه و تفکر و سیطره آن در اروپا در قرن نوزدهم هم سبب مجادله های بسیار در سیاست، اقتصاد و عرصه های اجتماعی، فرهنگی و حتی ادبی می شود. در این دوره، فرهنگ کاسب کارانه گاه شکل بیمارگونه پیدا می کند و علاوه بر آن که می کوشد تمام مناسبات خانوادگی را به هم بزند، می خواهد مسائل اخلاقی را هم برای کسب منفعت خویش دگرگون کند. این جاست که حتی به آداب کمال انسان هم لطمه می رساند تا جایی که خیلی از هنرمندان متعهد، راستین و انسان دوست (مثل دنی دیدرو، مونتسکیو، ولتر و...) با راه اندازی دایره المعارف انسانی به این نگرش می تازند. این اندیشمندان با شیوه های گوناگونی این کار را ادامه می دهند. در ادبیات اروپایی این حرکت با فردریش فون شیلر، شاعر و نمایشنامه نویس بزرگ آلمان، آغاز می شود. در ابتدای راه، بر حسب شرایط ادبی آن دوران؛ یعنی اوج رمانتی سیسم، این حرکت با شعر همراه بود. اما در اوایل قرن نوزدهم، بالاخره در آثار آنتون چخوف با سبک و سیاقی کاملاً متفاوت به اوج خودش می رسد: به واقعیت گرایی محض. اگر شیلر آغازگر این راه است و بورژوازی را با زبان شعر به محاکمه می کشاند و چخوف آنرا با طنزی شفاف، لحنی گزنده، موجز و عموماً بی رحمانه به انتها می برد و حکم به فنای بورژوازی می دهد.
وی در ادامه بیان کرد: چخوف هنرمندی متعهد (نه به معنای سیاسی) است و با دقت زیاد چشم به زندگی آدم های پیرامون خود دارد. در نامه ای به دوست و ناشر آثار خود بیان می کند که هنرمند نباید قاضی شخصیت های ساخته ی ذهن خود باشد، بلکه فقط باید ناظری تیزبین، آگاه و خونسرد باشد و بگذارد خوانندگان داور نهایی و اصلی باشند. خود او با خیلی از آدم های خرد و کلان حشرونشر داشت، اما هیچ گاه جبهه خاصی را برنگزید. او بر آن است که باید مردمان پیرامون خودرا زیر نظر بگیرد و آنها را طوری به خودشان بازنماید که در واقعیت زندگی می کنند. طنز چخوف برآمده از زندگی است. اما «توصیف زندگی آن چنان که هست» هدف چخوف نیست. هدف نهایی او نهادن آیینه ای در مقابل چشمان خواننده/تماشاگر تئاتر است تا خود و معایب خودرا در آن ببیند. صدالبته که این آیینه بسیار معوج است و تصویر ما در آن خنده برانگیز است. آنتون چخوف مانند نیکولای گوگول به ما آگهی می دهد که «بله، دوستان می خندید. اما مواظب باشید شما دارید به خودتان می خندید»، اما آگهی چخوف بسیار واقعی تر و اجتماعی تر است.
این پژوهشگر اشاره کرد: چخوف مستقیم به بیهودگی، پوچی و ابتذال برآمده از این دو؛ یعنی ابتذال زندگی روزمره و مناسبات میان شخصیت ها، اشاره دارد و با لحنی طنزآمیز هشدارهایی هوشمندانه می دهد که به جان مایه اصلی و محور کنشی داستان نمایشی او تبدیل می شوند. نبود کنش به مدلول نمایشی آن، در آثار نمایشی چخوف جای کنش را گرفته است. این در ابتدا رایج نبود و خوب فهمیده نمی شد. اما امروز، امری پیش پاافتاده است و خیلی از نویسندگان به تبعیت از چخوف بی کنشی را هوشمندانه در آثار خودشان وارد می کنند. این بی کنشی یا کنشگری نگاهی اجتماعی دارد. چخوف می خواهد انسان را در مقابل خودش قرار دهد و ابتذال در روابط خانوادگی، حرفه ای، اجتماعی و حتی سیاسی را آشکار کند. او گاه به بیهودگی مناسبات یا سنت های پوسیده قشری از اجتماع حمله می کند. و فراتر از این ها، به پوچی برخی مفاهیم کهن الگویی نزد انسان در تمامی دوران و در همه جهان اشاره ای گزنده دارد، گاه توفنده و گاه با لحنی مهربان و دوستانه. البته لبخند چخوف زهرخند است.
وی همینطور اظهار داشت: نویسندگان واقع گرا هدف از نگارش داستان یا نمایشنامه خودشان را مستقیم یا غیرمستقیم، پنهان یا آشکار، در متن، مقدمه یا مؤخره بیان می کنند. حتی شعار می دهند و گاه دست به نتیجه گیری های نازل می زنند. اما چخوف از راه پیچیده تری می رود. او مقصود خودش را پنهان می دارد و آنرا با جان مایه اثر در هم می آمیزد و هدف یا نتیجه را از زبان بعضی شخصیت ها و در لفافه بیان می کند. البته برخی از این شخصیت ها کم وبیش به خود چخوف شبیه اند. به هر روی، او بارها پنهان و پوشیده در دل خیلی از داستان های خود یا آشکارا در نامه های خود به دوستان، نزدیکان، نویسندگان و خردمندان هم عصر خودش، این بحث را مطرح کرده و گاهی با گفتن این جمله کار را به انتها برده است: «دوستان ما بد زندگی می کنیم». این جمله به نظرم جان مایه آثار چخوف است و من آنرا بجای عنوان برگردانم از 70 داستان کوتاه چخوف انتخاب کردم. چخوف از لفظ «دوستان» استفاده می نماید، پس خطابش با کسانی است که او را می شناسند. و از لفظ «ما» استفاده می کند؛ یعنی نمی خواهد خودش را جدا کند و مُصلحی بری از عیب نشان بدهد.
مؤدبیان در آخر اشاره کرد: چخوف در پهنه های مختلف نگاه می کند و اندیشه اش فراگیر است. یک سال کار و زندگی خودش را کنار می گذارد و به برای این که زندگی زندانیان را ببیند به جزیره ساخالین می رود و گزارش می نویسد. وقتی می رود تا برای دانش آموزان مدرسه بسازد هم باز زندگی ادبی و خانوادگی خودش را کنار می گذارد.
تأثیر چخوف بر طنز ایرانی
رویا صدر هم در این جلسه اظهار نمود: ادبیات ایران متأثر از ابعاد سیاسی، اجتماعی و فکری جنبش مشروطه به زندگی طبقات مردم پرداخت و آنها را مخاطب خود قرار داد. هم زمان، نخستین آشنایی ایرانیها با ادبیات روسیه به لطف ترجمه های عباسقلی آقا باکیخانف و میرزا فتحعلی آخوندزاده شکل گرفت. در این دوره، ایران در حال گذار از فضای زندگی سنتی بود، مدرنیسم در فضای فکری و اجتماعی گسترش می یافت، طبقه متوسط شهری درحال توسعه بود و نظام فئودالی رو به زوال گذاشته بود. مضامین آثار نویسندگان روس هم با شرایط و اوضاع اجتماعی آن زمان ایران هماهنگی و هم صدایی داشت. پس، این هم سبب اقبال مخاطبان ایرانی به ادبیات روسیه شد و هم فضای ادبیات داستانی را تحت تأثیر قرار داد. حضور شخصیت های داستانی معمولی و عادی، روشنفکران و اشراف خرده پای تحصیل کرده و طبقه متوسط در داستان معاصر ما یکی از نتایج رشد طبقه ی متوسط شهرنشین است، ولی تأثیرپذیرفتن آن از ادبیات روس هم انکارشدنی نیست. در این میان، چخوف با سبک نگارش و نگاه ویژه خود جایگاه ممتاز و متمایزی پیدا کرد.
این طنزپرداز در ادامه توضیح داد: منتقدان در بین آثار صادق هدایت، محمدعلی جمال زاده و سیمین دانشور که آثاری از او را به فارسی ترجمه کرده بودند، اقتباس هایی از داستان های چخوف دیده اند.
او سپس با ذکر نمونه های موردی تاکید کرد: هیچ کدام از این آثار یک سره تابع سبک روایی چخوف نیست و بازتابی از نوع نگاه و سبک نویسنده اند، ولی فضای داستان، متأثر از آثار چخوف است. درمجموع، از میان نویسندگان خارجی، چخوف بالاترین تأثیر را بر طنز معاصر ما گذاشته است؛ از موضوع و مضمون گرفته تا شخصیت پردازی، لحن، زبان، زاویه دید و نوع نگاه نیمه جدی-نیمه شوخی به سوژه. جمال زاده، در مقدمه «قصه ی ما به سر رسید» او را «نویسنده جامع الشرایطی» معرفی می کند که «موضوع برخی از داستان هایش به قدری با وقایع و حوادث زندگی ما ایرانیان شباهت دارد که گاهی فقط اگر اسامی اشخاص را تغییر بدهیم و بجای اسامی دورودراز و پیچیده روسی، اسامی خودمانی بگذاریم، خواننده ایرانی به سادگی تصور می کند که واقعه داستان در ایران خودمان رخ داده است».
صدر در ادامه اظهار نمود: آثار چخوف کمدی-تراژیک است؛ یعنی جایی در میانه تعریف کمدی (سرگذشت آدم های پست که همدلی برنمی انگیزند) و تراژدی (سرگذشت آدم هایی برتر که در ما ترس و همدلی برمی انگیزند) ارسطویی قرار می گیرد. آدم های وی ستودنی نیستند، ولی دوست داشتنی و رقت برانگیزند. در آثار چخوف، عشق و همدردی با این آدم ها با نوعی تنفر از بی ارادگی آنها آمیخته است. قهرمان ها با پنهان کردن حقیقت دردناک پشت خیال پردازی ها و در کارهای پوچ و مبتذل زندگی شان را بر باد می دهند و فضایی کمدی-تراژیک می آفرینند که انزوا و تنهایی انسان را به تصویر می کشد. در این آثار موقعیت های جذاب داستانی در پس زمینه ای از صحنه های ملال آور زندگی روزمره طنزی موقعیتی می آفریند که بیان کننده تضاد و تقابل آدم ها با دنیای پیرامونشان است.
این طنزپرداز و پژوهشگر طنز اضافه کرد: یکی از خاصیت های مهم آثار چخوف برخورداری توأمان از فرهنگ شرقی و غربی است که در خیلی از آثار طنز ایران حضور دارد و آنرا به «نگاه چخوفی» تعبیر کرده اند؛ یعنی بیان آلام انسان ها با طنزی تلخ ولی چاره جویانه و مشحون از همدردی و ایمان به انسان و دل بسته به اخلاق و امید به آینده ای بهتر. نمایشنامه «باغ آلبالو» تجلی بخش این خاصیت است. این طنز در اعماق روح و روان ایرانی نیز وجود دارد و برای ما ملموس است و با آن احساس نزدیکی می نماییم.
وی در ادامه به وجود نگاه همدلانه چخوفی در آثار طنز هوشنگ مرادی کرمانی و منوچهر احترامی اشاره نمود و توضیح داد که این دو خود به این تأثیرپذیری اذعان دارند. همین طور به ردپای نگاه پاتولوژیک چخوف در به صحنه آوردن جنبه بیمارگونه زندگی انسان ها در آثار دو نویسنده پزشک معاصرمان، غلامحسین ساعدی و بهرام صادقی اشاره نمود.
صدر سپس توضیح داد: در فضای رئالیستی آثار ابتدایی ساعدی به روشنی ردپای تأثیرپذیری از چخوف دیده می شود. طنز تراژیک در داستان های مجموعه «شب نشینی باشکوه» او به شدت چخوفی است. و خود وی در مصاحبه ای به آن اشاره نموده است. اما، بعدها داستان ها و نمایشنامه های ساعدی از این رئالیسم فاصله می گیرد؛ از نظر فرم، به قالب رئالیسم جادویی می گراید و از لحاظ مضمون، به بازگویی دنیای درون و پیرامون آدم های اعماق. افزون بر این، کشش عواطف ساعدی به آدم های داستان هایش مشهود است و مثل چخوف به آنها نگاه ابژکتیو ندارد. درعین حال، در آثار او باز همان نگاه شفقت آمیز چخوفی را مشاهده می نماییم.
او اظهار داشت: یکی دیگر از خاصیت های مهم و سبکی آثار چخوف «عینی بودن» نگاه نویسنده است. چخوف از رهگذر این نگاه عینی و به دور از سانتی مانتالیسم با سردی به بازگویی عادی ترین روابط بشری می پردازد تا مسخرگی و دردناک بودن هم زمان آنها را روایت کند. این خاصیت چنان مهر چخوف را بر خود دارد که منتقدان ما بی طرفی در قلم منصور یاقوتی و مجید دانش آراسته را گرایشی چخوفی تعبیر می کنند. سهراب شهیدثالث فرازهای مهم و طنزآلوده ی بعضی از آثارش را تحت تأثیر همین مؤلفه ساخته است. خودش در مصاحبه ای به آن اشاره می کند.
این طنزنویس در ادامه بیان کرد: نویسنده دیگری که می توان از زاویه وارد ساختن عنصر عینیت چخوفی در داستان به او پرداخت، بهرام صادقی است. صادقی هم به آدم های آثارش نگاهی پاتولوژیک و دردشناسانه داشت و با نقب زدن به عمیق ترین لایه های ذهنی آنها به طنزی درونی، عمیق و آمیخته با فاجعه می رسد و گریه و خنده را چنان ظریف به هم گره می زند که به صورت پوزخندی جلوه کند. اما وی در مصاحبه ای با روزنامه ی آیندگان ضمن اذعان به تأثیرپذیری از چخوف و بعضی از نویسندگان روس دیگر نمی پذیرد که آثارش به چخوف شبیه اند و آنها را بیشتر به پیر اندللو شبیه می داند. به باور او، چخوف به سرحد وسواس در کاوش روح نمی رسد که به نکات و زوایای تاریکی برسد و طنزش را به سمت طنز سیاه بکشاند.
صدر اضافه کرد: به نظرم آن چه در آثار بهرام صادقی نظر منتقدان را جلب کرده تا رد پای نگاه چخوفی را در طنزهای او پیدا کنند نگاه عینی و سرد وی در بازتاب دنیای درون و پیرامون آدم هایش است. اما، آن گاه که صادقی امید به آینده را از قهرمانانش دریغ می کند از نگاه سرخوش، شفاف و زنده چخوف فاصله می گیرد و به پیر اندللو و گوگول نزدیک می شود. واقعیت این است که صادقی نویسنده نسل شکست دهه های ۳۰ و ۴۰ است و در آثار او مثل خیلی از آثار نویسندگان این نسل افق روشنی برای آینده وجود ندارد. بااین حال، اگر مخاطب همچنان رد پای چخوف را در آثار او جست وجو می کند به جهت برخورداری طنز او از مؤلفه هایی است که به صورت خاصیت های مشخص سبک چخوف درآمده اند: نگاه عینی و سرد به سوژه، برخورد شفقت آمیز و مهربانانه با آدم های آثار با وجود تمام کاستی هایشان و نیز تشابه در فرم.
او درباره شکل بندی و فرم آثار چخوف اظهار داشت: از لحاظ فرمی، آثار چخوف با شکستن قاعده آغاز نیشدار، میانه دراماتیک و اختتام شسته ورفته عجین است و بر ایجاز و فشردگی، مونولوگ، طنزگویی، عمل غیرمستقیم، اختتام بی اوج و آغاز بی مقدمه استوار است. این فرم موردتوجه خیلی از طنزنویسان ایرانی قرار گرفته است. در آثار احترامی از ابتدا تا اختتام گریز از اطناب و استفاده ی به جا از عناصر متأثر از نگاه چخوف است. در آثار بهرام صادقی نیز عناصر فرمی داستان های چخوف دیده می شود. داستان های طنز او، بی مقدمه و غافلگیرانه شروع می شوند و با ایجازی هنرمندانه پیش می روند.
این طنز پرداز اشاره کرد: واقعیت این است که نویسنده ها حداقل در ابتدای کار بر تجارب نویسندگان قبل از خود تکیه می کنند و طنزنویسان ایرانی نیز در بازتاب عمق فاجعه طنزآمیز زندگی انسان معاصر، از نویسندگان قبل از خود بهره گرفته اند. به این جهت، نقش چخوف در طنز معاصر و چه بسا ادبیات و هنر ایران انکارناشدنی است. تا آن جاکه برخی اکبر رادی یکی از مهم ترین نمایشنامه نویسان معاصر را به سبب وجود شباهت هایی در سبک و نگاه، «چخوف ایرانی» لقب دادند و خود او بارها از تأثیر چخوف در فرم و مضمون نمایشنامه هایش سخن گفت. برخی صاحب نظران درباره تأثیرپذیری رادی از چخوف در خلق شخصیت های نمایش نامه هایش معتقدند: «در تمامی قصه های رادی به خوبی تأثیر چخوف دیده می شود و حتی مضمون قصه ها شبیه به همان هاست و شخصیت هایی که وجود دارند، کارمندان، روستاییان، ارباب ها، سلف خرها، طبقه متوسط و فقرا، کارگر مسلول و... مانند شخصیت هایی هستند که چخوف در آثارش به کار می گیرد.»




منبع:

1399/04/07
14:32:18
5.0 / 5
2752
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۱ بعلاوه ۲
بازی اندروید